به خیرگذشت
جمعه
شیار143
دیشب همراه ننه الفت 143شیاررادنبال گمشده اش گشتیم ... زیبابودوتاثیرگذار... خدایاادامه دادن راهشان بسی سخت شدست ودشوار .یاریمان كن
نویسنده :
مامان وبابا
17:34
داری بزرگ میشی...
داشتم تواشپزخونه اشپزی میكردم. دیدم صدایی شبیه پچ پچ كردن میاد... الهی فدای دخترم بشم عروسكش راگذاشته بود روپاهاش وخیلی قشنگ میگفت پیش پیش پیش پیش...انشاالله بچه خودت رابزرگ كنی دخترم. خدایابه خاطرهمه نعمتای بی منتت شكر
نویسنده :
مامان وبابا
21:36
فاطمه ی مامان
یک سال سه ماه وهشت روزگی ...
نهمین مروارید
چندروزیه بی اشتهاشدی.دلایل مختلفی برای خودم درنظرمیگرفتم.گاهی میگفتم به خاطرمسافرته گاهی میگفتم شایدازبس همه گفتن چه خوب كه همه چیزمیخوره اینطورشدی گاهیم میگفتم به خاطرراه افتادن وبازیگوشیه...تااینكه امشب وقتی داشتی گریه میكردی وسعی میكردم ارومت كنم متوجه یه سفیدی خیلی نازتولثه بالاسمت چپ شدم... رویش نهمین مرواریدت مبارك فاطمه بانوی من... خدایابه خاطرهمه نعمتهای بی منتت شكر پ.ن؛همیشه ازدندونای اسیاب میترسیدم فكرمیكردم خیلی سخته.خداراشكراولیش خودنمایی كرد.
نویسنده :
مامان وبابا
2:22